Saturday, January 31, 2004

spearwort: bego benevisam
bluecopse: mikhay weblog benevisi?!
spearwort: uhum
bluecopse: benevis donya koochike
bluecopse: andazeye dele man
bluecopse: toosh faghat ye nafar ja mishe
bluecopse: mese dele man
bluecopse: donyaye har ki male khodeshe
bluecopse: mesle delesh!

-----------------------------

---------------------

spearwort: ye chize dige ham begoo
bluecopse: doost daram beram beshinam too ye shishe ... daresho ham mohkam bebandam
bluecopse: ke hich kas natoone biad toosh
bluecopse: ba'd ham balash benevisam " be soraghe man agar miayid ... narm o aheste biayid ... mabada ke tarak bardarad ... chinie nazoke tanhayie man "
spearwort: khob to ham daste hameye *khola ro az posht basti
:*

-----------
spearwort: begoo
spearwort: !
bluecopse: dige chi?!
spearwort: nemidonam badam bego mikham bodo !
bluecopse: dooset daram
bluecopse:
spearwort: ...
bluecopse: to ham alan bayad begi manam dooset daram
bluecopse: man ke nabayad yadavari konam
& .....

-------------------
رو فرم نیستم فوزی اینجا رو شقایق آبی بارون کردم
حال کردی ؟!
این بیت رو مخم :
جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است هزار بار من این نکته کرده ام تحقیق
بوس

Tuesday, January 27, 2004

بیشتر از بک حضور ..
بیشتر از یک نگاه ...
بیشتر از یک دوست ..
بیشتر از یک عروسک ..
بیشتر از اینها ...
نگاهت کافی نیست
بود ولی دیگه نیست
تو گوشم داد بزن
فقط همینو ازت میخوام تو عالی هستی فقط تو گوشم داد بزن
فریاد
هیچ چیو نشنوم ..
فوزی ...
خوب ؟
.................
دلم دیگه با شا* کردن خنک نمیشه
.....
بی ادب شدم ...
میدونم
بودم
هستم
هستیم
نیستم
باش
خوبم
میشم
بوس!
.........
Learning to Crawl

Saturday, January 24, 2004

Welkin
فوزی خوب مازیار راست میگه تکراری نوشتم دفعه ی پیش ! این دفعه هم تکراریه!!
همون قصه ی تکراری …
که من قاطی دیگران بودم که یه دفعه احساس کردم این من نیستم که دارم پیش میرم همینی که دوباره اون چشم سوم یادم انداخت که چه سر ونک چه ته ونک آخرش یه جام ! اینکه یکی داره منو پیش میبره … …شاید من هم مثل سوفیا و سوفی ! نمیدونم دویاره همون قصه که من تو رویای دیگری دارم زندگی میکنم و اینجا فکر میکنم دیگری همون خودمم ..چه میدونم همون قصه ی تکراری ..اینجا کجاست ؟!!
….
هر چند من که گذشتم ار همشون من که گفتم بی خیال ولی خوب میاد دیگه یه دفعه هجوم میاره بعد روش کم میشه میره …این فکر ها رو میگم …میگم میاد و میره آخرش همون اولشه یعنی فرقی به حالم نداره در کل ..این فکر ها رو میگم …میگم در کل بخوای نگاه کنی خیلی آزارم نمیده میگم کمتر بهشون فکر میکنم…

-----
با این تیکش که آمار حالمو میگیره حال میکنم یه احساس با مزه ای بهم دست میده !! نسبت به 5 -6 ماه پیش بهتری ؟ …بهتر از قبلی ؟…با مزست !

سر کلاس نیک بهم آسمون و نشون میده میگه رنگ پسرم …راست میگه آبی ِ باحالیه رنگ همون اپلی که نیک عاشقش ِ …
بعد آسمون طوسی میشه هممون با این رنگ ذوق میکنیم فرق میکنه با وقتی که هوا کثیف ِ من میگم وقتی دلارام لنزهاشو میزاره چشم هاش این رنگی میشه !!من که اونو با لنز ندیدم ولی اینقدر گفته که میگم !!
وقتی میایم تو حیاط آسمون رنگ عجیبی میشه آبی نیست طوسی هم نیست زرد هم نیست گرفتست …
از فرصت استفاده میکنم …رنگ چشم های یارِ !!

---

عجله داریم دو تامون گشنمونه کلاس هم چند دقیقه دیگه شروع میشه پامونو از ساختمان میزاریم بیرون تارا یه دفعه میخ کوب میشه ادامه ی نگاهشو دنبال میکنم میرسم به رنگ آسمون..صورتی شده..
حالا شیکم و بچسبم یا آسمونو ؟

---
من که میگم این که بعضی ها بعضی های دیگر و میفهمن یا حداقل بعضی ها فکر میکنن که بعضی های دیگه اونار و میفهمن احساس جالبی ایجاد میکنه برای همین رنگ آسمون بعضی وقتها فوق العاده میشه!
به این تو ادبیات میگن حسن تعلیل ؟!چی میگن ؟!
….
تازه بزار بهت بگم وقتی از بین دستاش به آسمان نگاه کنی آسمون و ممکنه بنفش ببینی !

-----

به فرض هم که همین فردا آسمونی دیگه وجود نداشته باشه!به فرض هم که فردا اینقدر کثیف باشه که آسمون و اصلا نشه دید ! به فرض اینکه همین فردا آسمون برسه به زمین ...آخرش هم من این روز ها دیدم آسمون و که چه خوش رنگ قبلتر هم دیده بودم ...پس خوشم حتی به لحظه ای خوشی
*<>*<>*<>*<
برم لالا
یه شعر تکراری هم بنویسم و برم !
(("مرگ را پروای آن نیست که به انگیزه ای بیاندیشد"
اینو یکی میگف که سر پیچ خیابون وایساده بود
"زندگی را فرصتی را آنقدر نیست که در آینه به قدمت خویش بنگرد یا از لبخند و اشک یکی را سنجیده گزین کند "
اینو یکی میگف که سر سه راهی وایساده بود
"عشق را مجالی نیست حتی آنقدر که بگوید برای چه دوستت میدارد "
والاهه اینو هم یکی دیگه میگف:
سرو لرزونی که راست وسط چهار راه هر ور باد وایساده بود))

kiss kiss byebye LOve ALy ...



Friday, January 23, 2004

Wednesday, January 14, 2004

محاسبه ی نمیدونم اسم فرکانس اون برنامه هه چیه تارهای مرتعش..عکسمو باید بکنم شبیه .. .منظور dobby بزارم. همون بغل عکسش تو وبلاگ. تارهایی زیر اون .که در آلات بنویسم bad dobby زیر عکس خودم .bad aly موسیقی زهی به کار میره

در بم ترین صوت من این خانم و دوست دارم یا هارمونیک اول چرا فکر میکنه چون دو گره وجود دارد من درس نمیخونم دختر خوبی نیستم در هارمونیک دوم اصلا چرا باید اون سه گره و دو شکم منو دوست نداشته باشه بسامد اون تو این مدرسه هیچ کی نیست منو دوست داشته باشه خوب مهم نیست البته چه فرقی میکنه ولی خوب از این رابطه به دست میاد وقتی مشکلی وجود نداره... ...چرا میخواد من سر کلاسش نباشم ؟؟

من از دو تا کلمه خیلی خوشم میاد یکی عدم یکی هم fuck ... ببخشید ! خوشم میاد خوب !


من دلیلی پیدا نمیکنم برای این که تو روتو برگردوندی ار وقتی اومدم سرت تو بالشتِ ...اون خانم خوشگله هم دقیقا مثل تو روشو برگردونده میدونم دو تا تون از دست من شاکی هستین یعنی میدونم خیلی وقته... باید چی کار کنم که برگردونی روتو ؟ منت کشی که تو دنیای تو معنی نمیده ...ماچ هامم که دیگه عادی شده ...نمیدونم یعنی میدونم سعی خودم و میکنم ..ببین فوزی من دوسِت دارم خوب؟ بی خیال بابا اصلا این اتفاق ها مهم نیست هی من میگم نیست تو بگو: واسه خودت میگم نمیخوام اینقدر به فکرم باشی خوب ؟ ..بی خیال دیگه الان میام پیشت روتم برمیگردونم قول بده بی خیال شی ...میدونم از رو مهربونیت ولی بی خیال من هنوزم برام مهم نیست !...


نمیدونم چرا اینقدر حولم واسه ولنتاین ...آخه دوست دارم برام یه چاقو ضامن دار بخری ...تو میخری مگه نه ؟؟...چند روز دیگست ؟..
نمیدونم من فقط میدونم تولد آخای بنفش حدودا 25 روز دیگست ..
من در مورد چاقو ضامن دار کاملا جدی بودم ..اگه فکر کردی خیلی دوستم داری یه شال گردن سفیدم برام بگیر مطمئن نیستم هنوز بزار تو اون موقع فکرامو میکنم بعد بهت میگم اگه خیلی دوستم داری شال گردن بگیری با چاقو ضامن دار یا یه چیز دیگه با چاقو ضامن دار ...

هر موقع گریه میکنم یاد دوست جون میافتم که گفت گریه خوبه ! بعد خندم میگیره !! بعضی وقتها زود یادم میاد بعضی وقتها هم دیر ...

اون چشم سوم ِ که گفتم داره کار دستم میده ولی دوستش دارم بزار باشه دعا کن نره ...

اصلا شده نتونی بفهمی دقیقا زود گذشته یا دقیقا دیر گذشته در حای که میدونی دقیقا یکی از این دو مورد گذشته ...ها؟ چه میدونم ؟!

تازه من پریشب رفتم ارکستر سمفونیک خیلی هم خوب بود تازه آقا مهربونه اومد قصه ی پیتر و گرگ و گفت اینقدر خوب بود تازه مجانی رفتم این خیلی خوب تر بود ؟؟ نه اون اولیه بهتر تر بود ! عالی نبودا !.. عالی که منم !

ببین هر چی تو ذهنم میاد مینویسم کاری هم ندارم چرت و پرت ِ یا نه ...

من جاده ِ شمال میخوام بعد بارون هم بیاد بعد محمد رضا علیقلی ماه کولی بزنه من گوش بدم و حال کنم ...میخوااااااااااااااام ...اصلا تو چرا منو نمیبری شمال چرا همش من باید ببرمت ؟؟

فوزی؟
خوبم خوب باش
:*
مواظب خودت باش
Spearwort

هی مینویسم Aly
هی زیرش خط ِ قرمز میکشه میگه بنویس (:Ally هم پیمان .دوست..( یا مثلا ( Alee : پناهگاه کشتی !!!!)
یا Ably): از روی لیاقت ) یا .. این احمق ِ نمیفهمه من هیچ کدوم از این ها نیستم !!

------------------------

2
" من با خودم به همین شکل ساده از چیزی که زندگیست سخن میگویم "...
و ... !

سید علی صالحی

Friday, January 09, 2004

Graceful Moments

Saturday, January 03, 2004

A
وقتی اومدم دیدم از سرما خودتو گوله کردی زیر بالشت حدس زدم که هم سردته هم خسته ای حالا هم میدونم که داری زیر ژاکت آبی من استراحت میکنی پس تا تو خوابی من برات مینویسم ژولیده ی مهربونِ من !
>>>><<<>><<>><<>><<>><

(خوب این هم یه آهنگ ِ خوب : un break my heart!)
سلام !
از کجا شروع کنم به گفتن ...( آهنگش تموم شد این یعنی من برای نوشتن دو خط چهار دقیقه و بیست و نه ثانیه وقت لازم دارم !)

قبلنا وقتی راه میرفتم سرم و مینداختم پایین تو چشم ِ احدی نگاه نمیکردم فقط گاهی ...خوب نبود چون با این که سرم پایین بود وقتی چیزی توجهمو جلب میکرد بدجور خیره میشدم !!...
یه کم نزدیک تر از قبلا به آدمها نگاه میکردم و راه میرفتم این جوری بهتربود هیچ مشکلی پیش نمیومد همینطوری راحت راهمو میرفتم من همرو میدیدم همه هم من و میدیدن !
ولی حالا دیگه نه سرمو میندازم پایین نه به آدمها نگاه میکنم ...آسمون و درخت و پرنده و هرچیزی غیر از آدمها و زمین ...
بهتر از دو تای قبلی ...یه جوری فکر میکنی هم هستی هم نیستی ...خوبه همه چی و دور و برت احساس میکنی و میفهمی ولی یه جای دیگه ای ...

-- - -- --- --- --- - - ----
غزاله بیشتر شب ها یا دآوری میکنه که چراغ مطالعه رو از بالای سرم بر دارم !" اگه زلزله بیاد میخره تو سرت میمیری !! "
استاد سه تارم نصفه شب ازخواب بیدار میشه و پسرشو بغل میکنه از ترس زلزله ...
خیلی ها میترسن از این که شب زلزله بیاد ...
من دارم تصمیم میگیرم که چه وقتی و کجا و چه طوری دوست دارم زلزله بیاد ! ...هر جوری فکر میکنم باز یه جای کار میلنگه، میدونم هم تا من تصمیم نگیرم زلزله نمیاد!
( خدا شون ناملدی اگه زلزله بیاد و من ضایع شم !)
فکر میکنم اونی که زیر آوار مرد کجا بود و با کی بود و چی میخواست ...
جه فرقی میکنه هوم ؟! مگه فرقی میکنه ؟؟
بی خیال ...

~ ~~ ~ ~~~ ~~ ~ ~~

بعضی وقتها خوبه که یه مسائل عجیب غریب گوشه کنار زندگی آدم بیاد و بره ..
ولی خیلی بده که هیچ چی برا آدم عجیب نباشه ... اون هم به دلیل اینکه تو کل زندگیش داره چیز های عجیب غریب میبینه ...از خودش شروع میکنه هم عجیبه هم ...

_ __ _ ___ __ _ ___ _

اگه این چشم ی که اومده تو صورتم تا آخر عمرم با هام بمونه من بهت قول میدم که همه چی بهتر از وقتی میشه که من فقط دو چشم داشته باشم ...ببین این چشم موقعیتمو نشونم میده یادآوری میکنه کجام میفهمی ؟؟

÷÷÷ ÷÷ ÷÷ ÷÷ ÷ ÷÷ ÷÷÷ ÷

Fuzzy?

بگو که حضور صاحب ِ گوشهای شنونده اینقدر خوب هست که نیازی به بیان حرفهایی که میخوای گوشی بشنوه نیست .

= === = = = ==== =
آخا من بالاخره یه پسلِ خوف دیدم که وختی ازچ چماله نمیگیلی فحش نمیده !
-ببخشید خانم چند لحظه تشریف بیارید
گفتم حتما واسه ماشینش مشکلی پیش اومده فکر کرده من دکترم ! تو که میدونی من چه ماهم !
+ بفرمایید
- قدم زدن تو برف و دست دارید ؟
+ !!!!!!!
رامو گرفتم که برم
_خوب سوال کردم
+بله دوست دارم !
- میشه بیاین این شماره رو بگیرید
+نخیر
-مرسی
گازشو گرفت رفت !
من شخصا ذوق کردم پسل ِ خیابونی به این ماهی دیدم !!!

^^ ^^^ ^^^^^^ ^^^^ ^^
من دوباره بگم که برف اومد و یاد پارسال افتادم که گفت ؟...
نه دیگه نمیگم
.........

تازه دلم میخواست بازم بنویسم ولی ممکنه خسته شی ...
مواظب خودت باش لیز نخوری !

با عشق !
*آلی*

B
در فراسوی مرزهای تنم تو را دوست میدارم
اینو صدمین باره که مینویسم
دوستش دارم خوب !

Thursday, January 01, 2004

صفحه صورتی چشمها رو صورتی میکنه نمیشه خالی گذاشت صفحه رو
!!به خاطر حدیث عشق هم که شده باید یه چیزی نوشت
-------------------------
ولی خودم حرفم نمیاد
----
ye chiz begoo benevisam
!
mikham update konam

-benevis ke.......
zyad nemikhad fekr koni begoo
har chi be zehnet mirese

-benevis ke
shabasto tireshabi
shabasto tire shabi , zan ke yar nist
gosaste ze sine delo, mandegar nist

------------
فعلا همین !