Monday, April 28, 2003

After a Long Day's Play


چه قدر خوب بود اگه اينا تو اتاق من بودن
البته بعد مامانم منو از خونه بيرون ميكرد!!!

Friday, April 25, 2003

A
سلام ....
اين چند روز رفته بودم سفر ... خوب بود ... بدون فوزي رفتم چون فكر ميكردم ممكنه بهش خوش نگذره ... دفعه هاي پيش با اون رفته بودم ولي اين بار نميدونم من اون و تنها گذاشتم يا اون منو ! به هر حال ميدونم كه اينجا بهش بد نگذشته ...
با بچه ها بودن لذت عجيبي داره كه مطمئنم خيلي از ماها اوتو تجربه گرديم ... ولي من اين بار به گونه اي ديگه اونو تچربه كردم ..
دو تا فسقليه (!)‌دو سه ساله ... دو تا كوشولوي شيطون و شيرين خيلي راحت گذاشتن وارد دنياي قشنگشون بشم ...
يكي از اين كوشولو ها اسم مو گذاشته بود فسقلي !!!! ... شده بودم فسقليِ فسقلي ها !!
_________________________________________
B
فوزي ! ... وقتي به مامان گفتم كه كاشكي تو رو هم ميوررم گفت اشكالي نداره بعضي وقتها هم تنهايي لازمه ! نميدونم تو اين تنهايي بهت خوش گذشت يا نه ؟!
فوزي اونجا دو نا نينيِ نازو شيطون بودن كه دو تا شون با هام دوست شده بودن .. نميتوني حدس بزني قيافه ي من بين اون بچه ها چه قدر خنده دار شده بود ....
نميخواستم بينشون فرق بزارم براي همين مثلا وقتي يكيشون ميخواست كه بغلش كنم (‌به قول خودش بلغش كنم !!)‌ بايد اون يكي رو هم بلغ (!)‌ميكردم ...بعد يكي هم بايد خودمو بلغ ميكرد كه نيوفتم !
وقتي يكيشون ميخواست دوچرخه سواري كنه اون يكي هم اعتراض ميكرد كه ميخواد سوار شه ...كلي داد و بي داد ميكردن تا بالاخره ميشد يه جوري راضيشون كرد كه مثلا نوبتي سوار شيد ...
فوزي تو دنياي بچه ها چيزي به نام قهر و كينه و هر چي لغت اين مدلي (!)‌هست وجود نداره ...فكر كن تو اوج دعوا بودن با هم ولي به محض پيدا كردن كوچكترين راه حلي كلي با هم دوست ميشدن و شروع ميكردن به بوس كردن هم ديگه انگار نه انگار كه دو ثانيه پيش دست به يقه بودن !!!
به بچه ها كار خلاف ياد دادن اونم جلوي ماماناشون خيلي حال ميده !! (‌خلاف يعني خلاف قانون مامان ها ) ... بهشون ياد بدي كه ته ديگ آش شعله زردو با انگشتشون بخورن ! .. اين طوري هم بيشتر ميچسبه هم زحمت شستنش كمتر ميشه ! ... هم اينكه ماماني صورت دخملشو ميبينه كه چه خوشگل شده در نتيجه دلش نمياد دعواش كنه !!
...
يه عالمه باهم بازي كرديم شيطوني كرديم ولي فوزي بديش اينجا بود كه اونا ميتونست راحت گريه كنن ولي من نمبتونستم ..
خوشبختانه تو خنديدن مشكل ندارم !!! سر كلاس وسط خيابون تو خواب !!! به ابن فكر نمي كنم كه براي يه دختري به سن و سال من ممكنه قهقهه زدن خلاف باشه (‌خلاف فانونِ ..؟!)‌... ولي با گريه كردن مشكل دارم ...
كوشولو موقع خداحافظي گريه كرد ... گفت فسقلي(به قول خودش فيسدلي) نره خونش ... ولي من نميتونستم گريه كنم بگم من نميام خونه !!!!!!!!!!!
....
فوزي ِ خوبم جات خيلي خالي بود عكستو برده بودم به كوشولو نشون دادم شناختت ... يادته ؟ ... همون كوشولويي كه ازت خوشش اومده بود !!!...
خلاصه خوب بود ...ببخشيد طولاني شد !
مواظب خودت باش
دوستت آلي ِ فسقلي
Kiss :* & Love :X
_______________________________________
Z
ازم پرسد تو كي هستي؟.. گفتم من آلاله هستم ... گفت : چي ؟! .. گفتم : آلاله هستم اسمم آلالست ...
گفت چي ميگي ؟!... مامان بابا رو بهش نشون دادم كفتم دختر اونام ...
ولي راضي نشد ... حق داشت گقتن اسمم براي شناخت كافي نيست ... نميدونم دلم ميخواست بهش بگم نميدونم كي هستم .. دلم ميخواست بهش بگم بعضي وقتها فسقلي هستم بعضي وقتها آلي بعضي وقتها آلال بعضي وقتها ..... و همه اين اسم ها يه شخصيت دارن كه نميدونم "من " كدوم يك از اين هاست ...
____________________________________
C(( كودك چهار خصوصيت دارد كه هرگز نبايد فراموش كرد. هميشه بي دليل شاد است و هميشه سرش به كاري مشغول است. وقتي چيزي را ميخواهد تا آن را نگيرد از عزم و اصرارش كم نميشود . و سر انجام ميتواند خيلي راحت گريه كند .))
" به نقل ازپائولو كوئيلو "

Wednesday, April 16, 2003

خانه اي روي آب
بهمن فرما ن آرا وقتي فيلمي بسازه يعني ارزش ديدن داره ...
ولي من سر در نيوردم شايد اصل فيلم تو همون 15 دقيقه ي سانسور شدش بود ... نميدونم !!...
{معنی آيات حذف شده از پايان فيلم :
قهر خدا مهر بر دلها وپرده بر گوشها و چشم های ایشان نهاد که فهم حقایق و معارف الهی را نمی کنند و ایشان را در قیامت عذابی سخت خواهد بود.و گروهی از مردم منافق گویند که ما ایمان آورده ایم به خدا و روز قیامت و حال آنکه ایمان نیاورده اند. خواهند تا خدا و اهل ایمان را فریب دهند و حال آنکه فریب ندهند مگر خود را و این را از سفاهت نمی دانند . دل های آنان مریض است پس خدا بر مرض (جهل و عناد ) ایشان بیفزاید و آنها را عذابی دردناک است بدين سبب که دروغ می گويند ( و با اهل ايمان دورنگی و ريا و نفاق می کنند)
آيات ۷-۸-۹-۱۰ سوره بقره
از وبلاگ شب شكن }

Monday, April 14, 2003

A
فوزي خوبم سلام .. امشب شديدا دلم هواي نوشتن كرده براي تو و به خاطر تو ...
دارم آهنگ سياوش قميشي و گوش ميدم هموني كه ميگه من همونم كه هميشه غم و غصش بي شماره ... جالبه !..
امروز بارون ميومد ...تو خيابون براي يكي دو دقيقه چشمامو بستم و راه رفتم (‌كسي اون اطراف نبود كه فكر كنه ديوونم !!!)‌... خيلي قشنگ بود صداي بارون ... تاريكي .. وقتي چشمامو بستم تاريكي و ديدم !!! ....خيلي جالب ميشه وقتي چشماتو ميبندي ... ببيني .. امتحان كن مثلا بعضي وقتها چشمامو ميبندم و رنگ هاي مختلف و ميبينم تجسم ميكنم مثلا تو چه رنگي هستي ... جالبه !
(‌آهنگ عوض شد ... من همون جزيره بودم خاكي و صميمي و گرم واسه عشق بازي موجا قامتم يه بستر نرم !!... )
فوزي گفتم بهت ميخوام عكستو بزارم اينجا دلم ميخواد قبلش بدونم اگه كسي اين نامه ها رو بخونه از تو چه ذهنيتي پيدا ميكنه ... برام خيلي جالبه :)!!!...
بعضي وقتها هست احساس ميكنم بايد يه خرده جدي تر بگيرم مسائل و ولي فوزي دست خودم نيست ! .. اين جوري شدم !! نه اين كه نشه تغييرش داد ولي اين طوري خيلي جالبه !!! ... فكرشو بكن همه چي يه شوخي...اين يكي هم جالبه ؟!!
(‌يه عمري بد اووردي و از چشم دنيا ديدي هر چي بدي كشيدي تقصير اين دل تو و تقصير سادگيتِ ... حالا اين آهنگ شروع شد ...)
شده تا حالا از دست خودت خيلي شاكي باشي ؟! .. من الان تو اين وضعيتم !...بايد دختر خوبي باشم ... درس بخونم ..و كلا خوب باشم .. ولي من كاري كه دوست دارم ميكنم .. و مدتيه درس خوندن جزء علايقم نيست !!!... جالبه ولي خوب نيست !
... (‌بگم بازم آهنگ عوض شد ؟! ... چه سخت است در كنار جمع بودن ولي در گوشه اي تنها نشستن ...)‌يادته يه زماني چه قدر اينو دوست داشتم ؟... چه سخت است در ميان جمع بودن ولي در گوشه اي تنها نشستن ... براي ديگران چون كوه بودن ولي در چشم خود آرام شكستن ... نگم جالبه ديگه خودت ميدوني !
ماهي قرمز كوچولو هنوز وضعيتش تغيير نكرده ميدوني من خيلي مغرورم بعضي وقتها بيشتر از اين ناراحت ميشم كه ممكنه اون تو همون تنگ كوچيكش بميره و من ببينمش .. خوب من دوست ندارم مرگ اونو ببينم ! .. ولي اگه مغرور نبودم بيشتر به خاطر تنها بودنش بايد ناراحت ميشدم ! .. منم آدم هستم ديگه و اين يعني بد !!... اصلا جالب نيست ...
(‌شاخه ي سرد وجودم نميخواد رگ بيداري لحظه هام باشه ... نفسم در نمياد به چشمم خواب نمياد .. دل من تو رو ميخواد ...چشم من گريه ميخواد )
فوزي !كي بود كه ميگفت وقتي ميخواي با من حرف بزني اول كلمات رو معني كن ؟!! ... كلمه ها بعضي اوقات سخت ميشن ...
تعادل ؟! .. جالب؟!... گذران ؟!... اينا يعني چي ؟!‌و يه عالمه كلمه هاي ديگه كه گاهي توش ميمونم !!
... براي امشب بسه ... مواظب خودت باش عزيزم !
KISS & LOVE
آلي
(‌اي كه سياه چشمات هم رنگ روزگارم از دست تو چه روز و چه روزگاري دارم ...
براي بي وفايي هزار بهونه داري هزار و يك شكايت از اين زمونه داري ....
چه روز و روزگاري ... واي چه شباي تاريه !! ... دل پي بي قراري وعاشق ما فراريه !...
براي بي وفايي هزار بهونه داري هزارو يك ....
چشم انتظارم نزار تاريك و تارم نزار بيشتر از اين غصه رو تو كوله بارم نزار ...!... باي !)‌
*****************
B ...Z....!

Saturday, April 12, 2003

فوزي خوبم سلام واحوالپرسي رو اين دفعه بي خيال !..فوزي جونم ماهي قرمز كوچولو كمك ميخواد اون تنهاست اون ميترسه اون ... چي كار كنم ؟! كجا ببرمش اون بايد خوب زندگي كنه ... به اون بايد كمك كنيم ... فوزي هستي ديگه ؟!
---------------
فوزي ميخوام عكستو بزارم اينجا ميخوام اگع روزي روزگاري كسي اينا رو خوندو خواست بدونه تو كي هستي حداقل عكست باشه ... موافقي ؟!
-------
فعلا همينا رو ميخواستم بهت بگم ...مواظب خودت باش
KISS & LOVE
آلي

Thursday, April 10, 2003

A
حاصل جمع ضربان قلب سكوت است .

B
بارون ... بهار... بودن يا چگونه بودن مسئله اين است ...!

Z
((دنيا با چشم هاي ما متولد ميشود و آنچه به چشم مي آيد و آن كه نگا ه ميكند به يك باره پديدار ميشوند ))
كريستيان بوبن

Tuesday, April 08, 2003

The Forgotten Toy

:(


Monday, April 07, 2003

فوزي ِ خوبم سلام ...
نميدونم برات از ترسها م بگم يا از شك هام ! ...
از هيچ كدوم نميگم !....نميخوام تو رو هم نگران كنم تو كه خودت ميدوني وقتي ميگم ميترسم يعني دوباره دارم قاطي ميشم دوباره دارم فرو ميرم تو پستي هاي زندگي ... وقتي ميگم ميترسم .... همون ترس هميشگي ِ ... كه باشم و نتونم جلو ناحق بايستم ... فوزي من اصلا كي باشم كه بخوام حرف از حق و نا حق بزنم ؟؟... ترسم در واقع از همينه ازاينكه منم فقط شعار بدم ترسم از اينه كه تو بهم نگي هيچي نيستم .... ترسم از اينه كه ....
قرار بود نگرانت نكنم .... ببخشيد !!!

ميگن شك خوبه ميگن آغاز به ايمان رسيدن ِ ....فوزي من قبول ندارم ... بهم بگو قاطي كردم و دارم چرت و پرت ميگم ... بهم بگو اقتضاي سنم !! ...
آخه(!!) وقتي ميگم شك يعني معلق بودن يعني بين آسمون و زمين بودن .... وقتي ميگم شك دارم فكر نكن دارم يك مسئله ي ديني رو مطرح ميكنم !
شكي كه من ميگم با اون شك خيلي فرق ميكنه ... تو كه ميفهمي چي ميگم ؟!

نتونستم بهت نگم ! تو بايد ميدونستي بايد ميدونستي دوستت شده يه آدم ترسو ... نه فوزي اين ترس هم با اون ترسها فرق ميكنه !!!... (چرا اين بار
همه چيز فرق ميكنه ؟؟؟!!!)


بهتريت آرزوها رو برات دارم ... منو ببخش اگر ناراحتت كردم يا اگر گيجت كردم ....
KISS & LOVE
آ لي

Thursday, April 03, 2003

خيلي ژيگولي شده ؟؟!!! خوب يكي كمك كنه درست كنم !!!