Friday, December 31, 2004



بدونِ شرح

فوزی جان به اندازه ی کافی دیشب بهت توضبح دادم این هم حالا یه جور دیگشه ...

---------
مگمگ مگ مگمگ مگ
مگمگمگمگ مگ
مگ مگ
یادتون هست که ؟

--
ادامه دارد !

----

با سحر که خداحافظی میکنم میگم
بهم زنگ بزن بازم
یا اگه رودروایم
میگم باز هم بیا پیشم

جفتمون از این حرف خندمون میگیره !
مسخرست نه ؟

Tuesday, December 21, 2004



.........

"غربت بارون "

اوهوم

------
از امروز کمتر کلید میکنم !

Thursday, December 16, 2004

من هضم نمیکنم که چرا در مسجد و میبندن ...
میتونن برن اونجا بخوابن .نمیتونن ؟...
فرشها رو میدزدن ؟! بدزدن بخورن نوش جونشون ... مگه این همه معترض نیستن به مرگ کارتن خوابها خوب خسارتشو میدن !
اه ! چرا چرت میگم ... هیچ کدوم از مسائل این زندگی ِ کوفتی اینقدر ساده و بچه گانه حل نمیشن ...میشن ؟

فریاد

------------
این موج به کدوم صخره قراره بخوره ؟
( همه اون چند خطی که میخواستم بنویسم و پاک کنم خلاصش همینه ! )

_----------_

کمی دخترانه رفتار کردن و کمی با عشوه حرف زدن و قدری خنده های مسخره تحویل دادن کافیه براشون .
روتون گلاب .
--------------
اصلا هم بد نیست . من عاشق ِ این سکوتم .
وقتی هستی پر میشم از این سکوت .
وقتی نیستی هم .

اما وقتی هستی ...

مجبورت نمیکنم .

اوه ! عاشقانه برات نمی بافم . سردم .

باید قلم و رنگ مامان رو قرض بگیرم .
کمی سبز بودن ِ وجودم کم شده

اه ! شعر نمیگم برات .

==========

"به سراغ من اگر میایید
پشت ِ هیچستانم "

Wednesday, December 15, 2004




یه نفس عمیق با حال بکش بینم بلدی !؟
------------
امیر چتر باز وقتی حرفهای تازه میشنید از کسی به طرف میگفت
خیلییییییییی بالایی ! کی صبح هلت داده؟

حالا ! کمی به بالا رفتن محتاجم و به حرکت به این که هل داده شوم
ولی راضی به زحمت کسی نیستم .

این زندگیِ * خودش خوب داره میگذورنه ...

من که شکایتی نداشتم داشتم؟؟

ببین فوزی !
ازت خواهش میکنم اون گوشتو از رو چشمت بزن کنار و اینطوری یک چشمی نگام نکن ...
تحملشو ندارم
قبول ؟؟

Thursday, December 09, 2004

تکلیف ِ اون پوستر سیلوراستاین مشخص ِ اون نباید باشه .
تخت هم نباید باشه . عروسک هام باید قصه شون عوض شه .
کتابهایی که اولشون من چیزی نوشتم هم نباشن . کشوی دراورم که پر از کارت و نامه و خرت و پرت به اضافه ی دفتر هایی که توشون نوشتم ,این ها حتما باید غیب شن . لباسهایی که تابلو ِ مال من ِ چون حیف ِ ببر یه جایی که هیچکس نفهمه اینا مال ِ منه . سه تارمو برسون به دست ِ کسی که لیاقتشو داره . سنتورم رو هم یه جایی ببر که زیاد صداشو در بیارن .یه جایی که مثل ِ زیر تخت ِ من نباشه . هدایایی که به دیگران دادم رو غیب نکن ولی یه جورایی شه که یادشون نباشه اینو کی داده ! دیگه چیز ی نیست که از من وجود داشته باشه ... ممکنه تو دل بعضی ها جایی داشته باشم من و از اون تو ها ! پاک کن و جای بقیه رو بیشتر کن .
(فوزی ! تو خودت تصمیم بگیر . هر جایی که میخوای باش .حتی اگه خواستی بمون .
تو که برات سخت نیست . یه جورایی خیلی خوبه همه چی باور کن ! ولی ترجیحا من پیاده میشم .
قبول ؟ شرایطم رو هم گفتم . قول بده .فقط صبر کن بزار کتاب و بدم بهش ! نه اینکه فکر کنی میخوام ببینمش ها ! نه ! نگران ِ کتابم . باور کن . خوب ؟ تا تو ترمز کنی من رفتم و اومدم . بعد اون وقت پیاده میشم . کرایه م رو هم نوشتی به حساب مامان بابا . خیلی اذیتشون کردم . اه ! اگه فکر میکنی کاری مونده که نکردم بگو . من به خیلی چیز ها فکر کردم . حتی صد بار خوشحال شدم از این که دیگه سلطان نیستم . اون همه خرج رو هم اگه میشه برگردون بهشون . اه ! چه قدر دردسر داشتم براشون .
گاهی فقط اجازه بده برم به خوابشون یه شکل ِ دیگه . دلم براشون تنگ میشه ولی میخوام پیشِ تو باشم .
ها ؟؟؟ تو اصلا اول باید بهم قول بدی که اونجایی که میبریم خودت هم باشی .

همین .میدونم که کار سختی نیست برات .



Tuesday, December 07, 2004



این همه بانک هست .
برید اونجا حساب باز کنید .
به من چی کار دارید ؟

ها ؟
با شما نیستم
هذیون دارم میگم
چیه ؟؟؟

Sunday, December 05, 2004

دانیال کوچولو وارد میشود

حدیث عشق عمه جون میشود

و ما نی نی دار میشویم !