Saturday, July 31, 2004


یه همچین روزی یه مهربون دوست داشتنی متولد میشه
HAPPY BIRTHDAY
--------------------------------
بعد تو یه همچین روزی یه موجود دیگه هم متولد میشه
این عکس ِ نه چشم داره نه دهن نه مماخ!
قبوله؟




Happy Birthday

Friday, July 30, 2004

A
کامنت های قبلی پاک شد
Z
این کامنتوبیشتر دوست دارم

Thursday, July 29, 2004


Happy Birthday NooOshini



Tuesday, July 27, 2004

H A PP Y B I R TH D A Y   "مامان كوشولو"  
  



Monday, July 26, 2004

A 
دارم نامه‌ی چارلی چاپلین رو به دخترش می‌خونم و کمی هم به خودم لعنت می‌فرستم که چرا زودتر این کارو نکردم ... تو این ادرس می‌خونمش این آدرس و از وبلاگ زنانه ها  پیدا کردم ... این نامه معرکست! اه چه دیر ! ولی خوبه که باز حالا دارم می‌خونمش, گوش کن فوزی عالیه:
...
 ژرالدين در دنيايی که تو زندگی می کنی ٬ تنها رقص و موسيقی نيست .نيمه شب هنگامی که از سالن پر شکوه تأتر بيرون ميايی ٬ آن تحسين کنندگان ثروتمند را يکسره فراموش کن ٬ اما حال آن راننده تاکسی را که ترا به منزل می رساند ٬ بپرس ٬ حال زنش را هم بپرس.... و اگر آبستن بود و پولی برای خريدن لباس بچه اش نداشت ٬ چک بکش و پنهانی توی جيب شوهرش بگذار... .

من زمانی دراز در سیرک زیسته ام٬ و همیشه و هر لحظه٬ بخاطر بند بازانی که از روی ریسمانی بس نازک راه می روند٬ نگران بوده ام٬ اما این حقیقت را با تو می گویم: دخترم مردمان بر روی زمین استوار٬ بیشتر از بند بازان بر روی ریسمان نا استوار ٬ سقوط می کنند .
برهنگی ، بیماری عصر ماست ، و من پیرمردم و شاید که حرفهای خنده دار می زنم . اما به گمان من ، تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریانش را دوست می داری …
B پارسال خیلی زود همه چی عوض شد ... سر سه سوت! دقیقا سر سوت !  خواستم احساس کنم پا گذاشتن به سنی رو که بیشتر جاها ( البته مطمئنا ایران جز اون بیشتر جاها نیست !  ) بهش میگن سن قانونی !... احساس کردم ! تو جایی احساس کردم که هیچ معنی ِ خاصی نداره .. حالا خیلی خوب می‌ تونم بهت بگم یه دختر 17 سال تمام چه جنسی ِ .. می‌فهمی ؟ فوزی من نی نی تر که بودم شصت میخوردم! همیشه هم باید با لباس یکی ور می‌رفتم ! ... شاید به خاطر همینه که الان اینقدر از رنگ و جنس حرف می‌زنم !
حالا  18 تمام ! هیچ اتفاقِ خاصی قرار نیست بیافته ! من هم مثل ِ خیلی های دیگه این سن رو خیلی دوست داشتم حالا بهش رسیدم مثل ِ همه ی اونایی که عشق ِ گواهینامه دارن احتمالا می‌رم یه تصدیق می‌گیریم بعدشم چند روز می‌رم لات و الواتی بوق بوق‌ می‌کنم بعد خسته می‌شم !
 اممم دیگه چه کاری می‌شه کرد ؟!
مشروب خوری هم نمی‌رم ! چون به اندازه ی کافی شنگول هستم و یه کم ِ دیگه بخوام شنگول شم میارم بالا !ساعت ِ 12 شب هم قرار نیست بیام خونه چون حالم از خیابون های تهران به هم می‌خوره وقتی شبه وقتی تنهام وقتی باید تمام کوچه رو بدووم که یه مرد خیکی با ماشینش هی پیشت پیشت نکنه !
امممم .. پارتی هم که مجوز 18 نمی‌خواد البته پارتی های که پس وند دارن مجوز می‌خواد که اونم حالم رو به هم  می‌زنه.     
18 تمام؛حالا می‌تونم از حساب خودم پول بردارم ! تو 18 سالت تموم شده ؟ الان چند سالته ؟ 28 ؟ 38 ؟ 48 ؟ 58 ؟ ....؟ اگه تو جای من بودی چی کار می‌کردی ! اصلا چرا دوست داشتم به این سن برسم ؟!
هنوز شمع ِ تولدم رو فوت نکردم ! آمادگی ندارم ! نیک می‌گه بالاخره قاطی مرغ ها شدی ؟! من نمی‌فهمم چرا مرغ ؟! مرغ ها ازدواج کردن,18 سالشون شده,دانشگاه میرن ,بچه دار شدن ... حالا چرا مرغ ؟!
آهان یه کار جالب کردم به افتخار تولدم ! از اورکات اومدم بیرون !!
البته باید از نوشین ِ عزیزم تشکر کنم به خاطر این که منو دعوت کرد به اورکات:*
و اتفاق ِ جالب ِ دیگه ای که افتاده اینه که جلوی خونمون یه کامیون کتاب ِ شاملو خالی نشده !( پارادوکس بود ؟! )
امممم ... زیاد حرف زدم ؟!
آهان‌ن‌ن‌ن‌ن راستی سهر پیدا شد و  پیدا شدنش مصادف بود با یک روز بعد از تولدم ( اگه یک ماه دیگه هم پیدا می‌شد می‌گفتم یک ماه بعد از روز تولدم !) فکر کردم مرده ... ولی زندست , ولی نه , مرده ! , نه !....
من واقعا لذت می‌برم آدمهایی رو می‌بینم که این قدر حوصله می‌کنن اراجیف ِ من و می‌خونن !!!!!!!
Z
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود **** نی نام ز ما و نی نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبود هیچ خلل **** زین پس چو نباشیم همان خواهد بود 
  ( خیام )
این و یکی از بچه ها تو چت برام نوشت اگه فارسی شو اشتباه تایپ کردم میتونید بزارین به حساب ِ بی‌سوادیم دیگه ! 

 

Saturday, July 24, 2004

  
شناسنامه ی من یک دروغ تکراری ست
هنوز تا متولد شدن مجالم هست 

Tuesday, July 20, 2004


  هیییییییییس  س میشم !


Sunday, July 18, 2004

A شده تا حالا تو خواب بخوری زمین از درد ِ اون زمین خوردن از خواب بیدار شی؟!  یا به خواب ِ بد ببینی بعد ببینی تمام این مدت داشتی گریه می‌کردی ؟!  بخندی بعد از صدای خندت خودت بپری از خواب ؟!
اول ِ خواب از تخت میافتی  صد متر از جات می‌پری ...شده دیگه نه ؟! باحاله ! همین !
 
 Bدارم به دایره ای بودن ِ واقعیت ها یا حتی خیال ها شک می‌کنم احتمال می‌دم باید یه حرکت اسپیرال داشته باشه!
منم که بی‌کار , گیر دادم به این شکل ها و رنگ ها ...
 
 Zاین دختر ِ آبیِ به خودش نگفتم که توی این آُسمون ِ آبی بعضی وقتها یه دسته پرنده ی سیاه می‌بینم نمی‌دونم شاید هم پرنده نیستن یه توده ی سیاه ِ در حال ِ حرکت که با آرامش ِ آسمون تو تناقصِ ... نگفتم چون توجیهی براش ندارم ... قبول ِ ؟!
راستی دوست جون مرسی که اومدی …
 
A. خواستن جدی جدی یه جورایی توانستن ِ!
 
 B.یادم نیست آخرین رویایی که دیدم کی بود ؟ ... وقتی سعی می‌کنم فکرهای خوشمل کنم یا خوابم می‌بره یا آخرش همه چی خراب می‌شه ,بعضی وقت‌ها هم اصلا تبدیل به کابوس می‌شه !
 
Spiderwoman Z.   ؟ چه طوره ؟ نه ! من گاندی رو ترجیح می‌دم... می‌شه گانديه؟! اصلا بحث ِ جنسیت ندارم همون گاندی هم قبول ِ ...
 
A.
این کلا ه کج خوش تیپ ها نگو همه کارن من خبر نداشتم ! ولی خدا وکیلی فعلا که من که ازشون راضیم خدا ازشون راضی باشه !!!
 
B.
قبل از این که نی‌نی دار شم باید تموم اون سوالهایی رو که خودم از بابا می‌پرسیدم و کچلش می‌کردم و یه دور از خودم بپرسم ببینم امادگیِ جواب دادن دارم یا نه ...
از بابا پرسیده بودم پرستارها از کجا می‌فهمن یه بچه دختر ِ یا پسر .. بعد سه ساعت نگاه کردن به مامان و مِن و مِن کردن مامان جواب داد از روی موهاشون !!!
حالا من به نی‌نی م چی بگم ؟! فکر می‌کنم تا اون موقع علم اینقدر  پیشرفت کنه که از همون بچگی همه چی رو بدونه و بیاد به من هم یاد بده !!
 
Z.
بطالتم بس
             از این به بعد با جدیت ِ بیشتری خیابان گردی خواهم کرد.
 
A..
یه کتاب شعر شاملو برای من بخرید خوشحال می‌شم ثواب هم می‌کنید !
 
B.حالا بهترین شعری رو که خوندین رو زمزمه کنید...
 
.:.-Spearwort-.:.
 
  
Quiz Me
Alaleh was
an Adventurous Serial Killer
in a past life.

Discover your past lives @ Quiz Me

!!!!!
  



Tuesday, July 13, 2004

حالا اینجا شد یه صفحه ی بنفش !
فوزی هم یه کمی همین رنگیه که اون بالا هست !
من رو به تخت بسته بودن !
حالا هم اگه یه کمی بیشتر از حد به توافق رسیده اینجا بشینم دوباره میبندنم به تخت !

گفتم دیگه اینجا نمی نویسم ؟! بی خود گفتم !
اونجا خیلی خوش میگذره ... این خانم خوشمل ِ که جدیدا خوشمل تر هم شده میگه اونجا شب ِ, خواستم از شبی درش بیارم ولی آخه اونجا یه جورایی هم واقعا شبه ! ...
ولی با اجازه بزرگ تر ها وقت هایی که داخل می زنم اینجا می‌نویسم وقتی هم که خارج می‌زنم اونجا می‌نویسم وقتی هم که معلق این وسط مسط ها دارم گیج می‌زنم دو تا شو می‌نویسم !

اممم ... من که برنامه ای برای تابستون ندارم ولی این دخمل ِ قبل از کنکور داغ بود یه حر ف هایی می زد یه چیز تو این مایه ها که دختر خیابونی شیم !! ای بابا مردم چه بی جنبه شدن !
تابستون و زمستون و بهار و پاییز و دوباره تابستون ! برام فرقی نداره در هر صورت داره بد بهم خوش میگذره البته یه فرق کوچولو هست بینشون: تابستون میوه های خوشششش‌ مزه داره ! به هر حال سعی میکنم مامان کوچولو رو ببخشم به خاطر ِ این پیشنهاد بی شرمانه چون قرار ِ به مدت یک ماه هر روز بهم چیپس و پنیرکازا بده !


A من این جایزه 80 روز دور ِ دنیا رو می برم .
B بی زحمت رتبه ی یک سراسری ِ امسال رو بنده کسب نمایم علت ِ موفقیت رو هم کسی پرسیدن ننماید. ( غلط ِ گرامر برام میگیره چرا ؟! )
مامانم میگه آرزوهاتو بنویس این طوری بهشون می رسی ...


-----------------------------------------

يه شعر خوب يه كتاب خوب يه فيلم خوب يه غذای خوش مزه ! با اون آهنگ ِ که من اسم خواننده شو نمی‌دونم ...
خوب ؟
بعد جاده شمال ماشین ویژی, فِراری , راه ِرفتن
راهِ برگشت ,از این موتور عجیب ها که من اینجا ندیدم ,حتی بسیجی ها هم از اون موتور ها ندارن !
حالا تو جاده هر آهنگی دلت می‌خواد گوش کن من با همون پیچ و خم ِ جاده حال می‌کنم
...
اصلا نه ! تو فقط باش بقیه شو بی خیال ...هستی ؟! کو ؟! آهان ! دالی

=== آلی ===


پراکنده و بی ربط