حالا اینجا شد یه صفحه ی بنفش !
فوزی هم یه کمی همین رنگیه که اون بالا هست !
من رو به تخت بسته بودن !
حالا هم اگه یه کمی بیشتر از حد به توافق رسیده اینجا بشینم دوباره میبندنم به تخت !
گفتم دیگه اینجا نمی نویسم ؟! بی خود گفتم !
اونجا خیلی خوش میگذره ...
این خانم خوشمل ِ که جدیدا خوشمل تر هم شده میگه اونجا شب ِ, خواستم از شبی درش بیارم ولی آخه اونجا یه جورایی هم واقعا شبه ! ...
ولی با اجازه بزرگ تر ها وقت هایی که داخل می زنم اینجا مینویسم وقتی هم که خارج میزنم اونجا مینویسم وقتی هم که معلق این وسط مسط ها دارم گیج میزنم دو تا شو مینویسم !
اممم ... من که برنامه ای برای تابستون ندارم ولی
این دخمل ِ قبل از کنکور داغ بود یه حر ف هایی می زد یه چیز تو این مایه ها که دختر خیابونی شیم !! ای بابا مردم چه بی جنبه شدن !
تابستون و زمستون و بهار و پاییز و دوباره تابستون ! برام فرقی نداره در هر صورت داره بد بهم خوش میگذره البته یه فرق کوچولو هست بینشون: تابستون میوه های خوشششش مزه داره ! به هر حال سعی میکنم مامان کوچولو رو ببخشم به خاطر ِ این پیشنهاد بی شرمانه چون قرار ِ به مدت یک ماه هر روز بهم چیپس و پنیرکازا بده !
A من این جایزه 80 روز دور ِ دنیا رو می برم .
B بی زحمت رتبه ی یک سراسری ِ امسال رو بنده کسب نمایم علت ِ موفقیت رو هم کسی پرسیدن ننماید. ( غلط ِ گرامر برام میگیره چرا ؟! )
مامانم میگه آرزوهاتو بنویس این طوری بهشون می رسی ...
-----------------------------------------
يه شعر خوب يه كتاب خوب يه فيلم خوب يه غذای خوش مزه ! با اون آهنگ ِ که من اسم خواننده شو نمیدونم ...
خوب ؟
بعد جاده شمال ماشین ویژی, فِراری , راه ِرفتن
راهِ برگشت ,از این موتور عجیب ها که من اینجا ندیدم ,حتی بسیجی ها هم از اون موتور ها ندارن !
حالا تو جاده هر آهنگی دلت میخواد گوش کن من با همون پیچ و خم ِ جاده حال میکنم
...
اصلا نه ! تو فقط باش بقیه شو بی خیال ...هستی ؟! کو ؟! آهان ! دالی
=== آلی ===
پراکنده و بی ربط