Wednesday, September 22, 2004

برای پنجمین بار مینویسم .
این دفعه رو میفرستم برات
تو که بودی آخه تمام این مدت
گفتن نداره
میگم برات: از چیزهایی که نگفتم
اونایی که میدونی که گفتن نداره
نبودن و نبودن و نبودن و
نه ! نه اینقدر زیاد , یک ماه شد ؟
این نوشته فرقش با نوشته های قبل اینه که من آهنگی گوش نمیدم دارم آن لاین می نویسم ...نمیدونم خوبم یا بدم
ام ولی دارم اینجا می نویسم NoT @ WOrld
جدیدا نمیتونم خیلی این دنیای مجازی رو تحمل کنم
از احساس خودم خوش حالم:مشروح نداره این خبر
به طبیعی بودن فکر میکنم ,نه به عادی بودن : طبیعی بودن
چند تا آدم طبیعی دورو برت سراغ داری ؟
خودت چه قدر طبیعی هستی ؟
از خودم میپرسم
چرا ابولهول شده از عجایب ِ جهان؟
این دفعه که پیغام و میخونم
اول یاد آب غوره گیری ِ دیشبم میافتم
بعد میگم منتظرش بودم یا شاید هم میگم عادت کردم
بعد هم به هشت ثانیه ی هر روزم فکر میکنم
یا این که امشب فهمیدم نیست ولی فردا هم دوباره برنامه هشت ثانیه رو دارم
سه تا بوغ میخره یه کمی هوا داره سلام... قطع میکنم میشه هشت ثانیه
این یه داستان ِعاشقانه نبود
دلم میخواد دعا کنم ولی زار میزنم از این که چرا دعا کردن بلد نیستم
به خدا میگم : خدایا دعا میکنم
spearwort: ye sher begoo akhare in postam to weblogam benevisam
زین دو هزاران من و ما در عجبیم من چه منم
گوش بنه عربده دست منه بر دهنم
لطف کنی لطف شوم ,قهر کنی قهر شوم
با تو خوش است ای صنم ,لب شکر خوش ذقنم
من کلید ِ
enter
رو میشناسم اون منو نمیشناسه

Sunday, September 12, 2004

You & Me