این همه مهربونی باعث میشه من هوس کنم هر سال کنکور بدم !
مثل ِ وقتایی که مریضم !
خوبه ! زیادی خوبه ! :)
من تا حالا چند بار تو زندگیم از خدا خواستم که پاکم کنه و بیشتر از اون خیلی از روزهای زندگیم ازش خواستم که نه تنها پاکم نکنه بلکه پر رنگ ترم کنه ! .
استادم نگران ِ این بود که در ِ آموزشگاه و تخته نکنن , میگفت : ما که چیزی نداریم که بخوان ازمون بگیرن . قبل تر از این هم چند بار به ما اجازه ی برنامه میدادن و بد میزدن زیرش . اونا که نمیتونن اکسیژن رو از ما بگیرن .
به پول دارهایی میخندیم که تو این هفته ای گذشته چه قدر املاک و دارایی شون رو به نام فک و فامیل و دوست و آشنا کردن ! .
دیگه نخندیم چی کار کنیم !
Delete بدون ِ Back Space
اول میگه یه دونه از این تیغ ها بخر من دعا میکنم زانتیا بخری ! بعد که از بغل پژو 206 رد میشیم میگه خوب یه دونه از اینا بخری ! میگم : این ماشینا یی که تو میگی حیف ِ , من بشینم داغونشون میکنم ! میگه : فدای سرت خودم برات یکی دیگه میخرم ! .
من اینجا بیشتر از همه ناراحتی هامو سر مامانم خالی میکنم و از اون طرف مامان بیشتر از همه منو اذیت میکنه برای همین یر به یریم ! این روزها هم به جای این که من نگران ِ کنکور باشم مامانم نگران ِ . تازه از صبح داره نقشه میکشه که من چی بخورم که سنگین نباشه , سر جلسه امتحان خوابم نبره ! مامانیم نمیدونه من به عشق ِ بیسکوییت ِ سر جلسه دارم میرم امتحان بدم !;) میخوام پیشنهاد بدم از امسال Hibye بدن سر جلسه . الکی خوشی تو ذاتم ِ .
میگم فوزی جونم دعا کن امسال به زورم هم که شده منو راه بدن دانشگاه . ( اونم فقط دانشگاه هنر ها !) من خودم 6 بار در روز میبرمت بهت شاتوت بستنی میدم ! خوب ؟:)